کتاب جلد هفتم از مجموعه ی ” داستان های چشم قلمبه ” می باشد. در هر جلد از این مجموعه یکی از داستان های کهن که از گذشته های دور به اشکال مختلف بازگو شده اند، برای کودکان به صورت خلاصه شده و به شکل جذاب بیان می شود. طراحی این سری کتاب ها به شکلی خلاقانه و زیبا می باشد. بر روی تمامی جلد ها کودک تصویر دو چشم برجسته که در صفحه ی انتهایی کتاب وجود دارند را می بیند. در هر صفحه از کتاب چشم های شخصیت طراحی شده در آن صفحه، با دو چشم انتهای کتاب مطابقت دارد. این کتاب ها به دلیل ظاهر جذاب شان برای مخاطب کودک جالب بوده و آن ها را به خود جلب می کند.
در این جلد داستان علی بابا و چهل دزد بغداد نقل می شود. علی بابا جوانی است که در یک شهر بزرگ که در دل کویر قرار داشت زندگی می کرد. او با شترش به صحرا می رفت تا خار جمع کند و به شهر برای فروش می آورد. در یکی از روزها وقتی به صحرا رفته بود عده ای سوارکار توجه او را به خود جلب کردند. آن ها به نزدیکی صخره ای رسیدند. با خواندن وردی توسط یکی از آن ها صخره به کناری رفت و آن ها وارد غار بزرگی که مخفیگاه شان بود شدند. علی بابا متوجه شد اینان همان چهل دزد بغداد هستند. بعد از رفتن آن ها علی بابا با خواندن همان ورد وارد غار شد و مقداری از طلاها و جواهرات دزدیده شده را با خود برد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.