چکیده کتاب تاریکی:
پسرک داستان از تاریکی می ترسد ولی تاریکی که از او نمی ترسد. تاریکی در خانه آن ها زندگی می کند. بیشتر اوقات تاریکی در زیرزمین خانه است. پسرک خیال می کند تاریکی در همان زیر زمین می ماند ولی یک شب تاریکی از پله ها بالا می آید تا به اتاق او برسد و این داستان پایان ترس او از تاریکی است.
گزیده ای از کتاب تاریکی:
شاید تو از تاریکی بترسی، ولی تاریکی از تو نمی ترسد. به همین دلیل است که تاریکی همیشه نزدیک تو است. تاریکی همیشه در کنجی پنهان و یا پشت در منتظر است، و تقریبا هر شب می توانی تاریکی را در آسمان ببینی که از بالا به تو خیره شده، همان طور که تو به ستاره های آسمان خیره شده ای.
پیشنهاد ما کتاب تصویری چراغ قوه اثر لیزی بوید
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.