کتاب فرانکلین از تاریکی نمی ترسد
فرانکلین در تاریکی می ترسد .
او میترسد توی لاک تنگ و تاریکش برود.
به همین دلیل لاکش را دنبال خودش میکشد.
او فکر میکند حیوانهای ترسناک و هیولاها در لاک تنگ و تاریک او هستند.
یک روز فرانکلین به راه میافتد تا از دیگران کمک بگیرد.
او اردکی را میبیند که از آب عمیق میترسد و وقتی کسی او را نمیبیند از بازوبند شنا استفاده میکند.
یک شیر دید میبیند که از صدای غرش میترسد و وقتی کسی او را نمیبیند روی گوشهایش گوشی میگذارد.
پرندهای را میبیند که از بلندی میترسد و وقتی کسی او را نمیبیند با چتر نجات پرواز میکند.
یک خرس قطبی را میبیند که میترسید از سرما یخ بزند و به همین خاطر وقتی کسی او را نمیبیند، لباس گرم میپوشد.
هر کدام از آنها از چیزی میترسیدند و هیچ کدام نتوانستند به فرانکلین کمکی بکنند.
شب، وقتی فرانکلین برای خواب توی لاک تنگ و تاریکش میرود، مطمئن است که موجودات وحشتناک و هیولاها درون لاکش هستند ولی با شجاعت شببخیر میگوید و وقتی مطمئن میشود کسی او را نمیبیند، چراغ خوابش را روشن میکند.
« فرانکلین از تاریکی نمی ترسد » از مجموعه داستانهای فرانکلین است که در ۳۰ جلد به ترسها، نگرانیها و مشکلات رفتاری کودکان میپردازد.
داستانهای فرانکلین به ۳۸ زبان ترجمه شده است و نزد کودکان سراسر دنیا محبوب است.
در داستانهای فرانکلین، هر داستان با شمردن تواناییها و کارهایی که فرانکلین از عهده آنها برمیآید شروع میشود و سپس به مشکلات و ناتوانیهای او میپردازد.
این نکته از ویژگیهای این کتاب است و به مخاطب نشان میدهد که هر انسانی مجموعهای از تواناییها و ناتوانیهاست.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.