۱۰ قصه از امام باقر (ع) برای بچه ها
این کتاب جلد هفتم از مجموعه ی همراه با معصومین است که به روایت حسین فتاحی و تصویرگری حسن عامه کن می باشد. انتشارات قدیانی این کتاب را در 143 صفحه به چاپ رسانده است.
کتاب شامل 10 قصه با عناوین تا آن روز زنده می مانی، نوجوان دانا، مرد روزهای کار، بهترین تیر انداز، کبوتر بال شکسته، مرده ای که برگشت، حق با او بود، رفیق مردم، اسب چوبی و مسافر خوشبخت می باشد.
گزیده ای از کتاب ۱۰ قصه از امام باقر (ع) برای بچه ها (همراه با معصومین ۷):
جابر از جا بلند شد، عصایش را به دست گرفت و به طرف محمد راه افتاد. با چشم های کم سویش به کودکی که در چند قدمی او ایستاده بود، نگاه می کرد و جلو می رفت. یاران امام با تعجب به جابر نگاه می کردند. وقتی جابر به محمد رسید، زانو زد. عصایش را به زمین گذاشت، با دو دست، بازوهای محمد را گرفت و با صدای لرزان گفت: صبر کن تا تو را بهتر ببینم!
محمد ساکت بود، دلش برای پیرمرد می سوخت. جابر به سر و صورت محمد دست کشید، بعد دست های او را گرفت و بوسید، صورتش را بوسید. امام پرسیدند: چه شده جابر؟
جابر به گریه افتاد. یکی از دوستان امام گفت: چه می کنی جابر؟ این طوری بچه را ناراحت می کنی، ببین چطور تو را نگاه می کند!
پیشنهاد ما کتاب مژده گل داستان هایی از زندگی امام باقر علیه السلام
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.